کد مطلب:28846 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:128

وظایف مالک اشتر در حکومت مصر












.

2803. امام علی علیه السلام - آن گاه كه مالك اشتر را به استانداری و كارهای مصر گماشت، در عهدنامه ای خطاب به وی -: به نام خداوند بخشنده مهربان. این فرمانی است از بنده خدا علی، امیر مؤمنان به مالك بن حارث اشتر، در عهدنامه او، آن گاه كه وی را به استانداری مصر گماشت، برای جمع آوری خراج و مالیات مصر و جهاد با دشمنش و اصلاح كارهای مردمش و آبادسازی شهرهایش.

او را فرمان داد به تقوای الهی و برگزیدن طاعت او و پیروی از آنچه خداوند در كتابش به آن فرمان داده است، از واجبات و مستحبّاتی كه هیچ كس جز با پیروی از آنها سعادتمند نمی شود و جز با انكار و تباه ساختن آنها بدبخت نمی گردد [ و به او فرمان داد] كه با دست و دل و زبانش خدا را یاری كند؛ چرا كه خداوند، عهده دار یاری كسی است كه یاری اش كند. همانا او نیرومند و شكست ناپذیر است.

و به او فرمان داد كه در برابر تمایلات نفس، خودشكنی كند، كه نفس، بسیار به بدی فرمان می دهد، مگر آن كه پروردگارم ترحّم كند، كه پروردگارم آمرزنده و مهربان است[2]، و «این كه در شبهه ها به كتاب خدا تكیه كند، كه در آن روشنگری هر چیزی آمده است و هدایت و رحمت برای گروهی است كه ایمان آورند، و این كه در پی رضای الهی باشد و پیرامون خشم الهی نگردد و بر نافرمانی خدا اصرار نداشته باشد؛ چرا كه جز به درگاه خود او، پناهگاهی از [ عذاب] او نیست».

پس بدان - ای مالك - كه من تو را به سرزمینی فرستادم كه پیش از تو زمامدارانی دادگر و ستمگر بر آن حكومت كرده اند و مردم در كارهای تو همان گونه می نگرند كه تو در كار زمامداران پیشین می نگریستی و درباره تو همانی را می گویند (و قضاوت می كنند) كه تو درباره آنان می گفتی. تنها از راه آنچه خداوند بر زبان بندگانش جاری می سازد می توان صالحان را شناخت. پس محبوب ترین ذخیره ها در نظر تو ذخیره عمل صالح باشد، «با اعتدال و میانه روی در آنچه جمع می كنی و به امور مردم می پردازی». پس بر خواسته دلت مسلّط باش و نفس خود را از آنچه برایت حلال نیست، بخیلانه نگه دار، كه بخل بر خویشتن، انصاف درباره آن است در آنچه دوست دارد یا ناخرسند است.

در دل خویش، لطف و مهربانی به مردم را بپروران، با نیكی كردن به آنان و هرگز برای آنان درنده ای مباش كه خوردنشان را غنیمت شماری؛ چرا كه آنان دو دسته اند: یا برادر دینی تواَند، یا همنوع و همانند تو در خلقت. لغزش هایی از آنان سر می زند و عذرها و بهانه هایی برایشان پیش می آید و به عمد یا خطا نافرمانی از آنان سر می زند. پس به همان گونه كه دوست داری خداوند از بخشایش خویش به تو عطا كند، تو نیز عفو و گذشت خود را ارزانی شان دار، كه تو بالا دست آنانی و آن كه حاكم توست، بالا دست توست و خداوند، بالا دست كسی است كه به تو استانداری داده است و تو را به قرآن آشنا ساخته و به سنّت های پیامبر خدا بینایی داده است.

بر تو باد آنچه در این عهدنامه برایت نگاشته ایم. خود را به میدان جنگ با خدا مَكش؛ چرا كه بر كیفر او طاقت نداری و از بخشایش و رحمت او بی نیاز نیستی. پس بر عفو پشیمان مشو و از كیفر دادن خوش حالی مكن و تا آن جا كه جا دارد، به قهر و تندی مشتاب و مگو كه فرمان دارم و فرمان می دهم و باید از من پیروی كنند، كه این اندیشه، مایه تباهی دل و كاهش دین و نزدیك شدن به فتنه هاست.

پس از گرفتار شدن در بدبختی به خداوند پناه ببر. و هرگاه كه از این حكومت و ریاست خوشت آمد و برای تو خودپسندی (و عُجب) پیش آورد، به وسعت و عظمت فرمانروایی خدا كه بالا دست توست بنگر و این كه او بر تو قدرتی دارد كه خودت بر خویشتن نداری. این نگاه، كبر و غرور تو را فرو می نشاند و تو را از تندی باز می دارد و آنچه از عقلت از سرت پریده، به سوی تو باز می گرداند.

مبادا در عظمت الهی با او به رقابت پردازی یا در شكوه و قدرتْ خود را به او همانند سازی، كه خداوند هر جبّاری را خوار و هر گردنكش فخرفروشی را زبون می سازد. با خدا و مردم، در آنچه به خودت و كسانت و خانواده ات و مردمی كه نسبت به آنان تمایل داری مربوط می شود، انصاف داشته باش كه اگر چنین نكنی ستم كرده ای و هركس به بندگان خدا بیداد كند، دادخواهش خداست و نه بندگان او و خدا با هركس خصم شود، حجّت و دلیل او را باطل می سازد. چنین كسی در حال جنگ با خداست، تا آن كه دست بردارد و توبه كند. و هیچ چیز مانند ادامه ستم، زمینه ساز تغییر نعمت نیست؛ چرا كه خداوند، دعای ستمدیدگان را می شنود و در كمین ستمگران است و هر كس چنین باشد، در دنیا و آخرت نابود است.

باید محبوب ترین كارها نزد تو آن باشد كه به حق نزدیك تر و در عدالت، فراگیرتر و نسبت به مردمْ همگانی تر است. همانا نارضایی عمومی، رضایت خواص را بی اثر می سازد و نارضایی خواص، با خشنودی همگانی قابل چشم پوشی است. هیچ كس از مردم برای زمامدار پر خرج تر در هنگام رفاه و كم فایده تر در وقت گرفتاری و از انصاف، گریزان تر و در خواهش، سِمِج تر و هنگام عطا ناسپاس تر و هنگام منع، پوزش ناپذیرتر و در پیشامدهای تلخ، كم طاقت تر از خواص نیست.

و همانا ستون دین و اكثریت مسلمانان و نیروی ذخیره برای برخورد با دشمنان، همین توده مردم اند. پس هواداری ات نسبت به آنان باشد و به كارهایی بپرداز كه سودش همگانی تر و فرجامش بهتر باشد و هیچ قدرت و توانی جز از خدا نیست.

باید دورترین و منفورترین مردم در دستگاه تو كسانی باشند كه بیشتر از مردم عیبجویی می كنند؛ چرا كه در مردم عیب هایی است كه زمامدار، به پوشاندن آنها سزاوارتر است. پس آنچه را از تو پنهان بوده، آشكار مساز و تا می توانی عیوب مردم را بپوشان تا خداوند هم آنچه را می خواهی از مردمت پوشیده بماند، بپوشاند.

عقده هر كینه را از دل مردم بگشای و هر عامل دشمنی را ریشه كن كن «و پوزش را بپذیر و حدود را با شبهه ها دفع كن [و تا جرمی، قطعی نیست، كیفر مكن]». هرچه را برایت روشن نیست، نادیده بگیر و سخنِ سخن چینان را زود باور مكن، كه سخن چین، خیانتگر است، هر چند خود را به خیرخواهان شبیه سازد.

در مشورت خویش، بخیل را وارد مكن كه جلو احسان را می گیرد و تو را از فقر می ترساند. ترسو را هم در شورای خود راه نده كه كارها را بر تو سست می سازد و مانع اقدام می شود. حریص را هم در مشورتْ دخیل مكن كه ثروت اندوزی ظالمانه را در نظرت می آراید. همانا بخل، ستم و حرص، خصلت های پراكنده ای هستند كه بدگمانی به خدا - كه در نهاد اشرار است - آنها را یكجا گرد می آورد.

یقین بدان، بدترینْ وزیران تو آنان اند كه وزیر اشرار بوده اند و در گناهان و جرایم آنان شركت داشته اند و كارپرداز آنان در میان بندگان خدا بوده اند. هرگز مبادا آنان مَحرم راز تو باشند« و شریك در امانت (و حكومت) تو، آن گونه كه در حكومتِ جز تو شركت داشته اند و آنان را به نابودی و پرتگاه و سیه روزی كشانده اند. هرگز ظاهرسازی آنان فریبت ندهد»؛ چرا كه آنان یاور تبهكاران و برادر ستمگران و سرچشمه و معدن هر آزمندی و دغلكاری اند و تو بهترین جایگزین برای آنان را داری، از كسانی كه همان ادب و نفوذ را دارند؛ كسانی كه كار آزموده اند و با تجاربی كه دارند، بدیِ كار آنان را می شناسند. اینان برای تو هم كم هزینه تر، هم یاری كننده تر، هم دلباخته تر و هم با دیگران كم الفت ترند، نه یاور ستمگری در ستمش بوده اند و نه شریك خطاكاری در گناهش «و سابقه راه و رسم اجحاف و تجاوز به حقوق مسلمانان و اهل ذمّه را هم ندارند». اینان را یاران ویژه خود در خلوت و آشكار خویش قرار بده.

سپس از آنان كسانی را بیشتر مقدّم بدار كه حقّ تلخ را گویاتر «و در رفتار منصفانه با ضعیفان محتاطتر و در كارهایی كه خدا برای دوستانش نمی پسندد، برای تو كم یاری تر باشند. هر چه قدر این كارها برایت دلپذیرتر باشند، به یقینْ آنان تو را بر حق آگاه می كنند و به آنچه سودش به تو باز می گردد، بینایت می سازند». و خود را به پارسایان و راستان و خردمندان و شریفان بچسبان و آنان را چنان تربیت كن كه ثناگوی تو نباشند و به ناروا برای كاری كه نكرده ای تو را ستایش نكنند؛ چرا كه ستایش بسیار، خودپسندی می آورد و [ انسان را ] به غرور نزدیك می سازد «و پذیرش این ستایش ها موجب خشم الهی می شود».

هرگز مباد كه نیكوكار و بدكار در نزد تو یكسان باشند، كه این روشْ موجب دل سردی نیكوكاران در نیكوكاری شان می شود و بدكاران را به بدكاری گستاخ می سازد. با هر كدام به گونه ای رفتار كن كه شایسته آن اند. این ادبی از سوی توست كه خداوند، تو را با آن بهره مند می سازد و همكارانت را هم سود می بخشد.

سپس بدان كه هیچ چیز مانند نیكیِ زمامدار به مردمش و سبك ساختن هزینه ها بر آنان و وادار نكردن ایشان به آنچه كه حقّی بر آنان ندارد، سبب حسن ظنّ زمامدار به مردم نمی شود. در این مورد باید روشی پیش بگیری كه خوش گمانی تو را به مردمت فراهم آورد؛ چرا كه این گونه حسن ظن، رنج دراز مدتی را از تو دور می سازد. شایسته ترین افراد برای حسن ظنّ تو كسانی اند كه نیكی تو به آنان بیشتر رسیده و آزمون خوبی داده اند و سزاوارترین افراد برای بدگمانی تو آنان اند كه از تو بدرفتاری دیده اند. «این موقعیّت را به سود و زیان خویش بشناس تا بصیرت تو را به كار خوب و خوش رفتاری به عموم مردم بیفزاید و به علاوه، موجب پاداش الهی برای تو در قیامت شود».

هرگز سنّت های خوبی را كه بزرگان این امّت به آنها عمل كرده اند و مایه همبستگی و بهبود حال مردم بوده، مشكن و هرگز سنّتی را پایه مگذار كه به آن سنّت های پیشین آسیب رسانَد، كه آن سنّت گذارانْ پاداش برند و تو با سنّت شكنی ات وِزر و وبال بری.

با دانشمندان و حكیمانْ بسیار به گفتگو و هم نشینی بپرداز، در راه استوار سازی آنچه برای صلاح مردم سرزمینت شایسته است و بر پایی آنچه پیش از تو مردم را به پا می داشته است. «چنین روشی حق را پا برجا و باطل را نابود می سازد و راهنما و الگوی بسنده ای است؛ چرا كه سنّت های شایسته راهی به سوی فرمانبرداری خداوند است».

بدان كه مردمْ طبقات مختلفی اند كه برخی جز با برخی دیگر سامان نمی گیرند و هیچ گروه از گروه دیگر بی نیاز نیستند. گروهی سربازان خدایند، گروهی نویسندگان و منشیان عمومی و خصوصی اند، گروهی قاضیان دادگر و گروهی كارگزاران با انصاف و شفیق اند. برخی جزیه پردازان از اهل ذمّه و مالیات دهندگان مسلمان، گروهی بازرگانان و صنعتگران اند، و برخی طبقات پایین از نیازمندان و تهیدستان اند. خداوند برای هر طبقه سهمی معیّن كرده و در كتاب خویش یا سنّت پیامبرش و یا پیمانی كه نزد ما محفوظ است، حدّ و مرز واجبی را مشخّص ساخته است.

سپاهیان به اذن خدا دژهای مردم و زیور زمامداران و قدرت دین و راه امنیّت و آرامش جامعه اند و مردم جز در سایه آنان پایدار نمی مانند. پایداری سپاهیان نیز جز با خراجی كه خداوند برای آنان قرار داده نیست، تا با آن ساز و برگ جهاد با دشمنان را فراهم آورند و بر آن تكیه كنند و پشتوانه تأمین نیازهایشان باشد.

سپس بقا و پایداری برای این دو صنف (مردم و سپاهیان) نیست، مگر با صنف سومی از قضات و كارگزاران و نویسندگان كه كارها را استوار ساخته، انصاف را آشكار می نمایند و منافع مردم را فراهم می سازند و در كارهای خاص و عمومی مورد اعتمادند. قوام همه آنان نیز جز با بازرگانان و صنعتگران نیست كه وسایل راحتی مردم را فراهم می آورند و بازارها را رونق می بخشند و كارهایی را بر عهده می گیرند كه از عهده دیگران خارج است.

سپس شایسته است كه طبقه پایین جامعه، یعنی نیازمندان و مستمندانْ مورد توجّه و رسیدگی قرار گیرند و در بودجه الهی برای همه گنجایش است و همه بر زمامدار به اندازه ای كه كارشان را راه اندازد، حق دارند. و زمامدار از عهده ادای حقوقی كه خدا بر گردنش نهاده بر نمی آید، مگر با همّت گماشتن و یاری طلبیدن از خداوند و خویش را برای همبستگی و مقاومت برای حق در كارهای سبك و سنگین آماده ساختن. پس كسانی را از سپاهیان به فرماندهی و افسری برگزین كه در نظر تو نسبت به خدا و پیامبرصلی الله علیه وآله و پیشوایت خیرخواه تر و پاك دامن تر و بردبارتر و نسبت به دانش و سیاستْ جامع تر باشد؛ از میان كسانی كه دیر به خشم می آیند و زود عذرخواهی را می پذیرند، به ضعیفان مهربان اند و بر زورمندان سختگیرند، از آن كسانی كه نه تندی آنها را برمی انگیزد و نه ضعفْ آنها را ناتوان می سازد.

به كسانی بچسب كه صاحبان شرافت خانوادگی و اهل خاندان های صالح و سوابق نیك باشند؛ كسانی كه اهل بزرگواری، دلاوری، بخشندگی و بزرگ مَنِشی باشند. اینان مجموعه ای از كرم و شاخه هایی از نیكی اند و به حُسن ظن به خدا و ایمان به تقدیر الهی رهنمون می شوند. آن گاه به كار آنان رسیدگی كن، آن گونه كه پدر به پسرش می رسد و در دلْ آنچه را كه وسیله نیرومندی شان قرار دادی بزرگ مشمار و هر مهر و محبّتی را كه نثارشان كرده ای ناچیز مپندار، هرچند اندك باشد. چنین رفتاری سبب می شود كه خیرخواهی خودشان را نثارت كنند و به تو خوشبین شوند. به اتّكای عنایت های بزرگ، رسیدگی به كارهای جزئی آنان را وا مگذار؛ چرا كه عنایت های ریز و كوچك هم جایگاهی دارد كه از آن بهره مند می شوند و تفقّد و توجّه بزرگ هم موقعیتی دارد كه از آن بی نیاز نیستند.

برگزیده ترینْ افسرانت كسانی باشند كه با سپاهیان در یاری رسانی اهل ایثار باشد و بخشش خود را از آنان دریغ ندارد. هم به زیردستانش برسد و هم به خانواده های آنان كه پشت سر نهاده اند، تا این كه در صحنه جنگ با دشمن یكْ دله باشند [و نگران خانواده نباشند]. «پیوسته لطف و ایثار و تكریم خود را به آنان اعلام كن و در پی توسعه (و گشایش) بر آنان باش و این هدف را با رفتار نیك و اكرام و عاطفه به اثبات برسان»، كه توجّه (و عاطفه) تو نسبت به آنان، دل هایشان را به تو معطوف می سازد.

برترین چشم روشنی زمامداران، گسترش عدالت در كشور و آشكار شدن مهر و محبّت مردم است، چرا كه مهر خویش را جز با سلامتی دل هایشان ابراز نمی دارند و خیرخواهی شان درست نمی شود، مگر آن گاه كه دلبسته حفاظت زمامدارانشان باشند و دولت آنان، بار سنگین بر دوششان ننهد و در انتظار پایان یافتن دوره حكومت حاكمان نباشند.

«در اداره سپاهیان تنها به غنایمی كه میان آنان تقسیم كرده ای بسنده نكن؛ بلكه با هر غنیمتی، جایگزینی جز آن، از آنچه خداوند در بیت المال بر آنان نصیب ساخته به آنان ببخش تا نصرت آنان را جلب كنی و انگیزه رویكرد آنان به یاری خدا و دین او شود. به شایستگان آنان توجه ویژه كن اگر امید داری كه نهایت خیرخواهی و دلسوزی را داشته باشند و بذل و بخشش مخصوص و ستایش و رسیدگی به یكایك آنان داشته باش» و دلاوری های آنان را در هر صحنه نبرد، بستای؛ چرا كه این گونه یادكرد نیك تو از كارهای شایسته آنان، اگر خدا بخواهد، دلاوران را تشویق می كند و وا ماندگان را برمی انگیزد.

«بازرسانی معروف به امانت و حقگویی بر ایشان بگمار، تا خدمات آنان را ثبت و گزارش كنند، تا خدمتگزاران اطمینان یابند كه از خدماتشان آگاهی». حقّ خدمت هر یك را جدا جدا بشناس و خدمت هیچ كدام را به حساب دیگری نگذار و در ارزشگذاری به خدماتشان كوتاهی مكن «و هر كس را به فراخور خدمتش پاداش بده و از هر كدام به تناسب فعالیتش تقدیر كن».

مبادا شرف و موقعیّت كسی سبب شود كه خدمت ناچیز او را بیش از حد بزرگ بداری و گم نامی و پایین بودن كسی موجب گردد كه خدمت بزرگ او را ناچیز شماری. «اگر از یك فرد خوش سابقه و خدمتگزار، خطایی جزئی یا لغزشی در گفتار سر زد، این او را در نظرت خراب و ساقط نكند، كه همانا عزّت از آن خداست، به هر كس كه بخواهد می دهد و فرجام نیك از آنِ پرهیزگاران است.

اگر یكی از سپاهیانت و آنان كه بر دشمنت ضربه زده اند به شهادت رسید، مانند یك وصیّ مهربان و مورد اعتماد، در رسیدگی به خانواده اش جانشین او باش، تا جای خالی او را احساس نكنند. این روش، دل های پیروانت را نسبت به تو متمایل می سازد و پیروی از تو را بر دل می گیرند و در قلمرو زمامداری تو آماده حضور در میدان های خوف و خطر می شوند.

پیامبر خدا در مورد مشركان سنّت هایی داشت. پس از او ما نیز سنّت هایی داریم كه درباره برخورد با ستمگران و كسانی كه با ما قبله مشترك دارند و به آیین مایند، به صورت سنّت ها و نمونه ها جاری شده است». خداوند به گروهی كه خواستار هدایتشان بوده، فرموده است: «یَأَیُّهَا الَّذِینَء َامَنُواْ أَطِیعُواْ اللَّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الْأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَزَعْتُمْ فِی شَیْ ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَی اللَّهِ وَالرَّسُولِ» "إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْأَخِرِ ذَ لِكَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلاً"؛[3] ای كسانی كه ایمان آورده اید! مطیع خدا باشید و از پیامبر و صاحبان امر از میان خودتان، فرمانبرداری كنید و اگر در چیزی نزاع داشتید، امر داوری آن را به خدا و پیامبر برگردانید» "اگر به خدا و روز واپسین ایمان دارید. این برای شما بهتر و نیك فرجام تر است"، و فرموده است: «وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَی الرَّسُولِ وَإِلَی أُوْلِی الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یَسْتَنم-بِطُونَهُ و مِنْهُمْ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْكُمْ وَرَحْمَتُهُ و لَاتَّبَعْتُمُ الشَّیْطَنَ إِلَّا قَلِیلاً؛[4] اگر آن (رازی كه فاش كردند) را به پیامبر و اولی الأمر باز گردانده بودند، كسانی كه قدرت استنباط آن را دارند، حقیقت آن را می دانستند، و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود، جز اندكی، همه از شیطان پیروی می كردید"».

برگرداندن به خدا، همان تمسّك به آیات محكم قرآن است و برگرداندن به پیامبرصلی الله علیه وآله عمل به سنّت فراگیر و بی اختلاف اوست. «ما خاندان پیامبریم، كه آیات محكم قرآن را می فهمیم و متشابه را از محكم تشخیص می دهیم و آیه ناسخ را از منسوخ - كه حكمش را خداوند نسخ كرده و تكلیفش را برداشته است - می شناسیم.

با دشمنانت چنان رفتار كن كه دیدی ما با دشمنانی چون آنان چگونه رفتار كردیم و پیوسته اخبار و رخدادها را برای ما بنویس، تا فرمانی كلّی از ما به تو برسد و خداوند، یار و مدد كار است.

با نیّتی خوب و خالص، به كار داوری های میان مردم بنگر. به یقین، حكمی كه حقّ مظلوم را از ستمگر و ناتوان را از قوی بگیرد و اقامه حدود الهی به همان گونه و روش كه او مقرّر داشته است، مردم و مملكت را اصلاح می كند». پس، برای داوری میان مردم كسی را برگزین كه نزد تو و در دیدگاه مردم، «در دانش و بردباری و پرهیزگاری و سخاوت»، برترین مردم باشد؛ از كسانی كه كارهای زیادْ او را به ستوه نیاورد و طرف های دعوا او را به لجاجت نكشانند و [ اگر اشتباهی كرد] در اشتباهش اصرار و پافشاری نورزد و آن گاه كه حق را شناخت، از حقگرایی روی نتابد، چشم طمع به مال مردم ندوزد و در فهم حقیقت، به تشخیص ابتدایی و ناقص بسنده نكند، در موارد شبهه، از همه بیشتر توقّف كند و در داوری، به ادلّه بیشتر توجّه كند، از مراجعه مكرّر طرف های دعوا، كم تر به ستوه آید و برای كشف حقیقت كارها صبورتر باشد و آن گاه كه حكم و حق روشن شد، از همه قاطع تر باشد، از كسانی كه نه ستایش و چاپلوسی مغرورشان سازد و نه گزافه گویی تحریكشان كند و نه به تبلیغات گوش فرا دهند. پس كار قضاوت را به چنین كسانی بسپار و البته كه اینان بسیار كم اند!

پس، قضاوت های او را بسیار ارزیابی كن، درِ بذل و بخششت را به روی او بگشای، چندان كه نیازی و مشكلی نداشته باشد و به كمك دریافتی كه دارد، از مردم بی نیاز شود. قاضی را نزد خود چنان منزلتی ببخش كه خواصِّ دیگرِ تو در او طمع نبندند و از گزند فتنه انگیزی دولتْ مردان دیگر ایمن شود. «در هم نشینی هایت او را به نیكی احترام كن و در مجلس خودْ او را به خود نزدیك گردان، داوری و حكم او را تنفیذ و اجرا كن، بازوی او را محكم ساز و از بهترین فقیهان و پرهیزگاران و خیرخواهان برای خدا و بندگان خدا كه همتایان اویند و مورد پسند تو، برایش معاونانی قرار بده، تا هر جا كه شبهه ای پیدا كند با آنان گفتگو كند و آن جا كه حكمی را نمی داند، از دانش آنان بهره گیرد و آنان از میان مردم، گواه قضاوتش باشند، إن شاء اللَّه!

سپس حاملان خبرها به اطراف تو، قضاتی باشند كه در شناخت آنها خود را به تلاش افكنده اند؛ كسانی كه در حكم خدا و سنّت پیامبر خدا نه اختلاف كنند و نه از هم رویگردان شوند، چرا كه اختلاف در حكم، موجب تباهی عدالت و فریب در امر دین و تفرقه مردم است. خداوند به روشنی بیان كرده كه مردم چه كنند و چه انفاق كنند و فرمان داده آنچه را نمی دانند، به كسی ارجاع دهند كه خداوند، علم قرآن را نزد او سپرده و حراست حكم را از او خواسته است.

اختلاف قضات، ریشه در ورود تجاوز و ستم در میان آنان دارد، و این كه هركدام به آنچه رأی خودشان است، بسنده می كنند، بی آن كه به نظر آنان كه خداوند، ولایتشان را واجب ساخته رجوع كنند. این روش نه به صلاح دین است و نه به مصلحتِ دینداران.

قاضی باید طبق حدیث و سنّتی كه نزد اوست، داوری كند. اگر دچار بن بست شد، داوری را به اهلش بسپارد و اگر به آن دست نیافت، با فقهای دیگر مسلمانان گفتگو كند و راهی جز این ندارد. دو قاضی مسلمان حق ندارند با اختلاف در حكم بر آن پافشاری كنند؛ بلكه باید این مسئله را به ولیّ امر در میان شما ارجاع دهند، تا این كه او بر اساس علمی كه خدا به وی داده، داوری كند، سپس هر دو در پذیرش قضاوت او همراه شوند، چه حكم او موافق رأیشان باشد، یا مخالف آن». در این مسئله ژرف بنگر! همانا این دین در دست اشرار، گرفتار بوده است كه بر اساس هوای نفس و برای دنیاطلبی در آن عمل می كردند.

«به قُضات شهرستان هایت بنویس، تا هر حكمی را كه در حقوق آن اختلاف داشتند، به تو گزارش كنند و آن گاه آن احكام را بررسی كن. آنچه را كه موافق كتاب خدا و سنّت پیامبر خدا و حدیثِ امام خودت بود، امضا كن و آنان را بر قبول و اجرای آن وا دار و آنچه را كه برایت مشتبه بود، فقیهان را به حضورت فرا خوان و در آن مورد با ایشان گفتگو كن، سپس آنچه را كه مورد اتّفاق نظر فقیهان مسلمان در حضور تو بود، امضا و تنفیذ كن. هر چه را مورد اختلاف مردم باشد، باید به حكم امام برگردانْد و بر امام است كه از خداوند یاری بجوید و در اقامه حدود بكوشد و مردم را به اطاعت فرمان خویش وادارد و جز از خداوند، هیچ نیرویی نیست!».

سپس به كار كارگزارانت بنگر، آنان را از روی امتحان به كار بگمار، نه بر اساس بخشش و دوستی و بی مشورت، كه به كار گماردن بر اساس تمایل شخصی و بدون مشورت، مایه ستم و خیانت است «و وارد آوردن درماندگی بر مردم است و كارها هرگز با مفسده انگیزی درست شدنی نیست. پس برای سرپرستی كارهای خود، پرهیزگاران و اهل دانش و سیاست را برگزین» و از آنان افراد با تجربه و باحیا را از خانواده های شایسته و سابقه دار در اسلام انتخاب كن، كه آنان اخلاقشان بزرگوارانه تر و آبرومندتر است و در موارد طمع، بی طمع تر و آینده نگرتر از دیگران اند. «اینان باید در كاری كه بر عهده گرفته ای یاران تو باشند».

سپس «در نقدینگی ها و آذوقه ها» آنان را با وسعت و فراوانی برخوردار بگردان، كه در این شیوه، نیرویی برای آنان در خود سازی و بی نیازی از دست درازی به اموال عمومی ای است كه در اختیارشان است و اگر بر خلاف فرمانت رفتار كردند یا در امانت خیانت كردند، این حجّتی علیه آنان است. سپس به كارهای آنان سركشی و مراقبت داشته باش. بازرسانی مخفی از افراد راست كردار و وفادار بر كارهایشان مأمور كن. همانا بازرسی محرمانه تو بر كارهایشان آنان را به امانتداری و خوش رفتاری با مردم وا می دارد.

مواظب همكاران باش. اگر یكی از آنان دست خیانت دراز كرد و گزارش های بازرسانت آن را تأیید كرد، به همین شاهد اكتفا می كنی و او را كیفر بدنی می دهی و آنچه را اختلاس كرده، بازپس می گیری. او را ذلیل و خوار می سازی و داغ خیانت بر پیشانی اش می زنی و طوق ننگ بر گردنش می آویزی.

به اصلاح وضع خراج پردازان بپرداز، كه بهبود كار خراج و اهل خراج، موجب صلاح دیگران می شود و جز با سر و سامان یافتن كار آنان، دیگران به سامان نمی رسند؛ چرا كه همه مردم از دستْ رنج این طبقه بهره می برند. پس بیش از جمع آوری خراج، توجّهت به آبادانی زمین باشد؛ چرا كه جمع آوری خراج، جز در سایه عمران و آبادانی میسّر نیست و هركس بدون آبادانی در پی مالیات گرفتن باشد، كشور را ویران و مردم را نابود خواهد ساخت و جز اندكی، كارش استوار نخواهد گشت.

«كارگزاران خراج را از همه شهرها گرد آور و از آنان بخواه كه وضع شهرهایشان و آنچه را موجب سامان یافتن كارشان و سهولت جمع خراج می شود، به تو باز گویند. از كارشناسان دیگری هم جز آنان بخواه كه به تو گزارش دهند». اگر از سنگینی مالیات یا مشكلی چون بی آبی و خراب شدن زمین زراعی بر اثر سیلاب ها یا خشك سالی و بی آبی یا آفت شكایت داشتند، به آنان تخفیف بده، به گونه ای كه امید داری خداوند به آن وسیله كارشان را اصلاح كند «و اگر از تو كمك خواستند تا با اموال خودشان آنچه را می توانند اصلاح كنند، هزینه آن را بر عهده بگیر، كه سرانجام این كار به صلاح كار توست. كمك هزینه ای كه به آنان دادی بر تو سنگین نیاید، » كه این ذخیره ای است كه آن را برای آبادانی كشورت و آراستگی حكومتت به تو باز می گردانند. «به علاوه با این كار، مهر و محبّت و نیّت های خوب و خیررسانی آنان را جلب می كنی و خداوند، این را وسیله سهولت جلب آنان قرار می دهد. خراج، چیزی نیست كه با زحمت و رنج فراهم آید؛ بلكه این رفتار بزرگوارانه، پیمانی است كه اگر هنگامی حادثه ای پیش آمد و خواستی بر آنان تكیه كنی، تكیه گاه تو خواهد بود. »

چرا كه با این تأمین رفاه كه بر آنان ذخیره ساختی، نیرویشان خواهد افزود و با عدالت و مدارایی كه به آن عادتشان دادی، اعتماد آنان را خواهی داشت و در حوادث و پیشامدها كه بر آنان تكیه كنی، عذر تو را می دانند و می شناسند و با طیب خاطر آن را می پذیرند.

همانا عمران و آبادی، تاب تحمّل هر باری را دارد و ویرانی زمین، ریشه در تنگ دستی اهالی آن دارد. فقر مردم نیز به خاطر ریخت و پاش زمامداران و اعتماد نداشتن به بقای خویش در حكومت و عبرت آموزی كم تر از عبرت هاست. «پس در مسئولیتی كه به آن گماشته شده ای، همچون كسی كار كن كه دوست دارد ستایش مردم و پاداش الهی و خرسندی امام را برای خود ذخیره سازد. ولا قوّةَ إلّا باللَّه!».

سپس به وضع كاتبان و دبیران خود بنگر «و وضع هر كدام را نسبت به كاری كه از آنان موردنیاز است، بشناس و برایشان رتبه ها و درجاتی قرار بده». آن را كه از همه بهتر است، به سرپرستی كارهایت بگمار و كارِ دبیرخانه و نامه هایی را كه نقشه ها و اسرارت را در آن داری، به كسی مخصوص گردان كه در انواع ادبِ شایسته، جامع تر باشد، «از میان كسانی كه صاحب فكر و خیرخواهی و تیزهوشی وشایسته گفتگو در كارهای مهمّ اند؛ از آنان كه راز نگهدارترند»، از میان كسانی كه احترام، سرمستشان نمی كند «و مقام و موقعیّتْ تباهشان نمی سازد»، به حدّی كه در خلوت، گستاخ شوند، یا در ملأ عام، بخواهند اظهار دلیری كنند؛ از آنان كه در رساندن نامه های اطراف به تو و فرستادن درستِ جواب های تو به آنان و در آنچه از تو می گیرند یا می دهند، غفلت و كوتاهی نكنند؛ كسی باشد كه قراردادی را كه برایت می بندد، سست نبندد و از فسخ قراردادهای زیانبار برای تو، ناتوان نباشد و به جایگاه خود در كارها ناآگاه نباشد، چرا كه هركس جایگاه خود را نشناسد، نسبت به مرتبه و جایگاه دیگری نادان تر خواهد بود.

«جز این مورد، در كارهای كوچك تر مثل نامه های عادی و دفترهای مخارج و دیوان های سپاهیان، اینها را به كسانی بسپار كه در گزینش آنان تلاش و جدّیت كرده ای؛ چرا كه اینان سررشته دار كارهای تواند. این شیوه، هم برای تو سود آورتر و هم سودش به مردم فراگیرتر است».

در انتخاب این طبقه، به زیركی و فراست و خوش بینی خودت به آنان اكتفا نكن. چرا كه دولت مردان با تصنّع و خوش خدمتی نظر والیان را جلب می كنند، در حالی كه پشت آن دلسوزی وامانت نیست؛ بلكه آنان را با سوابقی كه در دولت صالحان پیشین داشته اند، بیازمای. به كسانی روی آور كه در میان مردم به آثار خوب و شرافت و امانت شناخته شده ترند. این شیوه، نشانه آن است كه برای خدا و مردم دلسوزتری». سپس به آنان دستور بده كه با مردم خوش رفتار و نیك گفتار باشند».

برای هر یك از كارهایت، از جمع آنان بر آنان سرپرستی قرار بده كه در برابر كارهای سنگین و بزرگ به زانو درنیاید و كارهای زیاد، پریشانش نسازد. «به حالات نهانی آنان نیز خودت رسیدگی كن. نیز به كارهای كسانی كه نامه هایشان به تو می رسد، به نیازمندان، به كیفیّت مدیریّت، به پذیرش مردم نسبت به زمامدار و امامشان رسیدگی كن؛ چرا كه خصلت بسیاری از منشیان و كاتبان، تنگ حوصلگی و كبر و نخوت است، مگر كسی كه خدا نگاهش دارد.

مردم از درخواست دادن و طلب حاجت ناچارند». هر عیب و كاستی هم كه در منشیان تو باشد و تو نادیده بگیری و تغافل كنی، مسئولیت آن بر عهده توست و اگر فضل و نیكی داشته باشند به تو نسبت داده می شود، علاوه بر پاداش خوبی كه نزد خداوند داری.

سپس بازرگانان و صنعتگران اند. سفارش مرا درباره آنان بپذیر و خود نیز دیگران را به نیكی به آنان سفارش كن، چه آن كه در جایی اقامت دارد، چه آن كه با مال التجاره اش در رفت و آمد است و چه آن كه به كارهای دستی می پردازد. همانا اینان سرچشمه اصلی سودها و سودآوران در كشورند، در خشكی و دریا و بیابان و كوه، و در مناطقی كه مردم با وضعیت آن جاها ناسازگارند، یا جرئت رفتن به آن جاها را ندارند، «از شهرهای دشمنانت، از صنعتگرانی كه خداوند، رفاه مردم را به دست آنان قرار داده است. پس احترام اینان را پاس دار، راه های تجاری شان را امن گردان، حقوقشان را برایشان بگیر».

اینان مردمی بی آزارند كه از شرّشان هراسی نیست و صلح جویانی اند كه بیم فتنه و آشوبشان نمی رود. «محبوب ترین چیزها نزد آنان این است كه هر چه بیشتر امنیت و حكومت برقرار باشد». پس به كارهای آنان چه در مركز حكومت خود و چه در اطراف و شهرهای دیگر رسیدگی كن.

با این حال، بدان كه در بسیاری از اینان، سختگیری های بی حدّ، بخل های زننده، احتكار منافع و بی انصافی و زور در داد و ستدها وجود دارد و این، برای عموم مردم زیانبخش و بر زمامداران مایه ننگ است. پس از احتكار جلوگیری كن، كه پیامبر خدا از آن نهی كرده است. خرید و فروش، باید داد و ستدی آسان باشد، با سنگ و ترازوهای عادلانه و نرخ هایی كه اجحاف به دو طرف فروشنده و خریدار نشود. پس هر كس كه پس از نهی تو احتكار كرد، او را كیفر و عقوبت كن، ولی نه با زیاده روی، «كه پیامبر خدا چنین كرد».

سپس، خدا را خدا را در طبقه پایین اجتماع، از بیچارگان، بینوایان، نیازمندان و گرفتاران و زمینگیران! چرا كه در این طبقه قناعت پیشگانی عفیف و آبرومند هستند. خدا را نسبت به حقّی كه در این باره از تو خواسته، منظور دار و از غَلّات و درآمد زمین هایی كه غنیمت اسلام است، در هر شهر، سهمی برای آنان قرار بده. همانا دورتر، همان سهمی را دارد كه نزدیك تر دارد و رعایت حقّ همه بر عهده توست.

مبادا هیچ فكری تو را از آنان غافل سازد؛ زیرا پرداختن به كارهای فراوان و مهم، عذری برای تضییع حقوق كوچك نیست. پس فكرت را از آنان دور نساز و متكبّرانه روی از آنان بر متاب «و به خاطر خدا فروتنی كن تا خداوند تو را بالا برَد، و بال عنایت برای ضعیفان بگستران و چنان وانمود كن كه به این شیوه رفتار، نیازمندی» و به آن دسته از كارهایشان كه هرگز گزارش آن به تو نمی رسد، رسیدگی كن؛ كارهای كسانی كه چشم ها آنان را ناچیز می بینند و مردانْ ایشان را حقیر می شمرند. گروهی مورد اعتماد و خداترس و فروتن را بگمار كه نیازها و كارهایشان را به اطلاع تو برسانند و درباره آنان چنان رفتار كن كه روز دیدار خدا عذری داشته باشی، كه اینان بیش از دیگران به انصاف نیازمندند. پس با ادای حق هر یك به وی، عذری به درگاه خداوند داشته باش.

به یتیمان و زمینگیران و پیران سالخورده كه نه راه چاره دارند و نه روی سؤال، بیشتر برس «و برای آنان هم سهمی و بهره ای قرار بده. آنان نیز بندگان خدایند. با تأمین زندگی شان و قرار دادن هر یك در جای خاصّ خود از نظر روزی و حقوق، به خداوند تقرّب بجوی، كه كارها با نیّت های صادق خالص می شود. نیز بدان كه دل مردم یا برخی از آنان به این آرام نمی شود كه تو غایبانه و بدون رو به رو شدن با حاجت های آنان، حقوقشان را ادا كرده ای». این بر حاكمان سنگین است و حق، همه اش سنگین است؛ ولی خداوند گاهی آن را بر كسانی كه در پی فرجام نیك اند و خود را صبور ساخته اند «و به درستیِ وعده های خدا به صابرانِ مخلص اطمینان دارند، سبك می گرداند. پس از اینان باش و از خدا یاری بطلب».

بخشی از وقت خویش را برای نیازمندان اختصاص بده. «خود را و فكر خود را از هر كار دیگر فارغ ساز و خود را در اختیارشان قرار بده و اجازه بده كه به حضورت برسند» و با آنان در یك مجلس بنشین كه برای خدایی كه تو را رفعت بخشیده، تواضع كنی و سپاهیان و یاران و نگهبانان و مأموران را از سر راهشان برداری «و در مجلس خود، بال تواضع برایشان بگستری و در گفت وشنود و رویارویی با آنان نرم و ملایم باشی» تا هر كه خواهد، بی هراس با تو سخن گوید. همانا از پیامبر خدا شنیدم كه بارها می فرمود: «هر امّتی كه در آن حقّ ضعیف از زورمند، بی هراس گرفته نشود، آن امّت، ستودنی نخواهد بود».

در آن مجلس، آنان را كه در گفتار، تند یا دچار لكنت زبان اند، تحمّل كن و تنگْ حوصلگی و كبر و خودپسندی را از خودت دور ساز، تا خداوند رحمت خویش را از هر سوی بر تو بگسترد و برایت پاداش اهل طاعت را مقرّر دارد. آنچه می بخشی گوارا و خوش رویانه ببخش و اگر هم نمی دهی با مهربانی و عذرخواهی دریغ دار. «آن جا فروتنی كن، كه خداوند فروتنان را دوست دارد و گرامی ترین دست یارانت نزد تو كسانی باشند كه خوش رفتارتر، خوش برخوردتر و به ضعیفان مهربان ترند، إن شاء اللَّه!».

كارهایی هم هست كه باید خودت شخصاً انجام دهی. یكی پاسخگویی به نامه هایی كه از عهده منشیان و دبیران تو بیرون است. دیگری انجام دادن خواسته های مردم كه پیگیرند [ و توسط مأموران تو انجام نمی شود]. «دیگری آگاهی از آنچه كه از بخش تحت اختیار منشیان و خزانه داران به آنان می رسد. در این كار سستی مكن و تأخیر آن را روا مدار و برای هر یك از این امور مأموری بگمار كه با سرپرستان كارها گفتگو داشته باشد، تا دل و اندیشه ات آرام و آسوده باشد. هر كار را پس از دقّت و تأمّل و مشورت با متصدّی آن كار بگذران، بی آن كه آن مشاور، از تو ملاحظه كاری داشته باشد، یا نظری بدهد كه برای تو تناقض پیش آورد».

كار هر روز را همان روز انجام بده؛ چرا كه هر روز را كاری خاصّ همان روز است و بین خود و خدایت بهترین زمان ها و سرشارترین بخش ها را برای خویش [ جهت عبادت] قرار بده، هر چند همه آن كارها نیز اگر با نیّت درست و برای آسایش مردم باشد، برای خداست. باید بهترین اوقاتی را كه مخصوص عبادت و آیین قرار می دهی، برای برپایی واجباتی باشد كه ویژه ذات خداوند است.

در شب و روزت، بدن خود را در راه اطاعت های واجب الهی به كار گیر؛ «چرا كه خداوند، نافله را مخصوص پیامبرش قرار داده است، نه دیگر مردمان: «وَ مِنَ الَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ ی نَافِلَةً لَّكَ عَسَی أَن یَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَّحْمُودًا؛[5] و بخشی از شب را به تهجّد و عبادت بپرداز. نافله ای است مخصوص تو، باشد كه پروردگارت، تو را به مقامی پسندیده برساند». این كاری است كه خداوند، مخصوص پیامبرش قرار داده و با آن، او را گرامی داشته است و برای كسی جز او [ واجب] نیست و برای دیگران مستحب است و همو می فرماید: "وَ مَن تَطَوَّعَ خَیْرًا فَإِنَّ اللَّهَ شَاكِرٌ عَلِیمٌ؛[6] هر كس داوطلبانه كار نیك انجام دهد، خداوند سپاسگزار و داناست"».

پس آنچه را كه وسیله قرب تو به پروردگار و مایه اكرام اوست، بسیار انجام بده و نمازهای واجب را كامل و بی عیب و نقص ادا كن، هرچند خسته ات كند. امّا هرگاه با مردم به نماز ایستادی، نماز را طول مده و آن را موجب بیزاری نساز، خودِ نماز را هم تباه نكن. درمیان مردم كسانی بیمارند، یا كار دارند. وقتی پیامبر خدا مرا به یمن اعزام كرد، پرسیدم: با آنان چگونه نماز بخوانیم؟ فرمود: «همچون نماز ضعیف ترین آنان با ایشان نماز بخوان و نسبت به مؤمنان مهربان باش».

پس از اینها، خود را زیاد از مردمت دور و محجوب مگردان؛ چرا كه روش برقراری فاصله بین مسئولان و مردم، هم نوعی سختگیری و فشار بر مردم است و هم مایه بی اطّلاعی از كارهاست. وجود پرده (و حاجب) میان مسئولان و مردم، آگاهی از آنچه را از آن فاصله گرفته اند، از بین می برد. در نتیجه، كار بزرگ در نزدشان كوچك و كار كوچك در نظرشان بزرگ جلوه می كند، نیك را بد و بد را نیك می پندارند و حق و باطل به هم می آمیزد.

زمامدار نیز بشری است كه كاری را كه مردم از او پنهان دارند، نمی شناسد و خودِ حرف ها هم نشانی و علامت ندارد كه راست و دروغ آن را از آن بفهمد. پس برای پیشگیری از آمیختگی در حقوق، مانع ها را كم كن؛ چرا كه تو یكی از دو فرد هستی: یا خود را سخاوتمندانه به حق بخشیده ای، پس چرا از حقّ واجبی كه باید بدهی یا كار نیكی كه باید به جا آوری، پرده نشینی می كنی؟ یا گرفتار بخل در ادای حق مردمی، كه در این صورت، به سرعتْ مردم از تو مأیوس می شوند و از درخواست از تو دست برمی دارند، با آن كه بیشتر كارها و مراجعات مردم به تو چیزی است كه بر تو هزینه و زحمتی ندارد. یا شكایت از یك ظلم است، یا درخواست انصاف! «پس از آنچه برایت توصیف كردم، بهره گیر و به آنچه بهره و سعادت تو در آن است، بسنده كن، إن شاء اللَّه!».

سپس [ بدان كه] زمامداران را افراد ویژه، خصوصی و نزدیكانی است كه انحصارطلبی و سودپرستی و كم انصافی دارند. ریشه آنان را با قطع ریشه های این مفاسد از بیخ برآور. هرگز به هیچ یك از حاشیه نشینان و نزدیكانت زمینی نبخش. نباید كسی به این طمع افتد كه قراردادی با تو بندد كه به مردم در حقّ آب، زیان برساند یا در كاری مشترك با دیگران، بار خود را بر دوش آنان بگذارند و در نتیجه، سودش عاید آنان شود و ننگ و عارش در دنیا و آخرت بر گردن تو افتد.

«آن جا كه كارها به داوری تو می انجامد، به عدالت حكم كن» و در اجرای حق و عدالت، بین دور و نزدیك فرق مگذار و در این كار صبور باش و خدا را در نظر آر. با خویشانت نیز چنین كن، به هر كجا كه بینجامد! و آن جا هم كه این كار بر تو گران آید، فرجامش را در نظر داشته باش كه سرانجامش پسندیده است.

اگر مردم در كاری گمان ستم درباره ات داشتند، عذر خویش را برای آنان بازگوی و با این روشنگری، بدبینی آنان را از خودت برگردان. در این كار، هم ریاضتی برای توست، هم مهرورزی به مردم، و هم عذر آوردنی است كه تو را به خواسته ات در استوار داشتن مردم بر حق، با نرمش و نیكویی می رساند.

اگر دشمنت تو را به صلحی پسندیده فرا خواند، آن را رد نكن؛ چرا كه در صلح، هم آسایشی برای سپاهیان توست، هم آرامشی برای فكر تو، هم امنیت كشور. امّا بسیار بهوش باش، آن جا كه دشمن تو در پی صلح جویی، گام به پیش بگذارد؛ چراكه چه بسا دشمنْ نزدیك می شود تا اغفال كند. پس اختیار كن و راه هر خطر احتمالی را ببند و در همه كارها تكیه بر خداوند است».

اگر بین تو و دشمنت مشكلی پیش آمد كه ناچار شدی پیمان صلح ببندی یا تعهّدی سپردی، به پیمانت وفادار و نسبت به مراعات تعهّدت امین باش. جان خود را سپر پیمانت ساز؛ چرا كه هیچ چیز از واجبات الهی كه مردم با همه عقاید مختلف و آیین های متفاوت و پراكنده بر رعایت آن هماهنگ اند، مثل بزرگ شمردن وفا به پیمان نیست. مشركان هم چون به پیامدهای سوء غدّاری و پیمان شكنی آگاه بودند، به تعهّداتشان در برابر مسلمانان متعهّد بودند. پس مبادا كه تو پیمان بشكنی و عهد خویش را نقض كنی و به دشمنت نیرنگ زنی؛[7] چرا كه جز نادان بر خدا گستاخی نمی كند!

خداوند، عهد و پیمان خویش را از روی رحمت خویش، مایه امنیت مردم و حریمی كه در پناهش بیارمند و در كنارش پناه گیرند، قرار داده است. پس در پیمان، نه نیرنگ است، نه فریب و نه خیانت. پس مبادا تنگنایی كه در پی عهدی كه به نام خدا بسته ای پیش آمده، تو را به گسستن پیمان وا دارد. شكیبایی تو بر تنگنایی كه امید گشایش و فرجام نیك از آن داری، بهتر از نیرنگی است كه از سرانجامش بیمناك باشی و از بازخواست خدا و نپذیرفتن عذر تو و باختن دنیا و آخرتت هراسناك!

از ریختن خون ناحق بپرهیز؛ چرا كه هیچ چیز از ریختن خون ناحق، نكبت آورتر، كیفر دارتر، نعمت زداتر و عمر فرساتر نیست. خداوند هم در قیامت، نخستین حكم خویش را بین مردم، درباره خون هایی كه ریخته اند، صادر می كند. هرگز حكومتت را با ریختن خون بیگناهان پاس مدار كه این گونه خونریزی، حكومت را پوسیده و زایل می كند. مبادا خود را در معرض خشم الهی قرار دهی كه خداوند به اولیای كسی كه به ناحق و مظلومانه كشته شود، حقّ قصاص و انتقام قرار داده و فرموده است: «وَ مَن قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِیِّهِ ی سُلْطَنًا فَلَا یُسْرِف فِّی الْقَتْلِ إِنَّهُ و كَانَ مَنصُورًا؛[8] هركس مظلومانه كشته شود، ما برای ولیّ او حقّ قصاص قرار داده ایم، پس در كشتنْ زیاده روی نكند كه او [ از سوی خدا] یاری شده است».

در قتل عمد، نه پیش خداوند عذر داری و نه نزد من؛ چرا كه این جرم، قصاص بدنی دارد. پس اگر گرفتار قتل خطا شدی یا دست و تازیانه ات هنگام كیفر، زیاده روی كرد [ و به مرگ انجامید] - از آن جا كه گاهی مشت و بالاتر از مشت، كشنده است -، مبادا غرور حكومتت تو را از پرداخت خون بها به خانواده مقتول - دیه ای كه به آنان داده می شود و مایه تقرّب به خداست - باز دارد!

مبادا خودپسند باشی و به صفاتی كه از خود می پسندی اعتماد كنی و دوستدار تملّق و چاپلوسی باشی، كه این حالت، مطمئن ترین فرصت برای شیطان است تا نیكوكاریِ نیكان را نابود سازد.

مبادا با نیكی و احسانت بر مردم منّت بگذاری، یا كار ناچیز خود را بزرگ جلوه دهی، یا وعده بدهی و تخلّف كنی، یا شتابزده و با زبان بازی با مردم رفتار كنی، كه به یقین، منّت نهادنْ نیكی را نابود می سازد و خُلف وعده، موجب رنجش و دشمنی مردم می شود. خداوند متعال فرموده است: «كَبُرَ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ أَن تَقُولُواْ مَا لَا تَفْعَلُونَ؛[9] نزد خدا بسیار خشم آور است این كه چیزی بگویید كه عمل نمی كنید».

مبادا در انجام دادن كارها پیش از رسیدن وقت آنها شتاب كنی یا آن گاه كه زمان كاری رسید، سستی و درنگ كنی، یا وقتی ناشناخته بود، در آن لجاجت كنی وآن گاه كه روشن بود، مسامحه كنی. هر چیزی را در جای خود بگذار و هر كاری را به وقت خود انجام بده.

مبادا در آنچه كه مردم حقوق برابر دارند، امتیازطلبی كنی و در كاری كه به تو مربوط می شود، از راه حق كنار روی و از وظایفی كه بر عهده توست و برای دیدگان همه آشكار است، خود را به تغافل بزنی، كه از تو به سود دیگری بازخواست خواهد شد و زود است كه پرده های كارها كنار رود و خدای جبّار، با عظمت خود جلوه كند و ستمدیدگانْ داد خود را از ظالمان بگیرند.

سپس [ سفارش می كنم كه] خشم برافروخته و تندی و تیزی خود را و چیرگی دست و تندگویی های زبانت را مهار كن و با پرهیز از شتابزدگی و با تأخیر در كیفر، خود را از این كارها نگه دار و اگر خشمگین شدی، به آسمان بنگر، تا خشمت فرو نشیند و عنان اختیار در دستت قرار گیرد. و هرگز این گونه بر خویشتن حاكم و مسلّط نخواهی شد، مگر آن كه با یاد قیامت، فكرت را بسیار مشغول سازی.

در خاتمه، بدان كه آنچه در این عهدنامه فراهم آمد، نكاتی بود كه در ارشاد تو هیچ كوتاهی نكردم، اگر خدا دوست بدارد كه تو را هدایت كند و توفیقت دهد كه روش و سفارش های ما را كه شاهد بوده ای به یاد داشته باشی، تا این زمامداری ات، از حكومتی دادگرانه یا سنّتی ارجمند یا حدیثی از پیامبرت صلی الله علیه وآله یا دستوری از كتاب خدا سرچشمه گیرد، تا به آنچه شاهد بوده ای كه ما به آن عمل كرده ایم، اقتدا كنی و در پیروی از عهدنامه ای كه برایت مقرر داشتم و حجّت را برای خودم استوار كردم، كوشا باشی، و اگر نفس تو به سمت و سوی هوا و هوس شتافت، عذر و بهانه ای نداشته باشی. جز خداوند ستوده، كسی از بدی نگه دار نیست و جز او توفیق خیر عطا نمی كند.

از جمله سفارش های پیامبر خدا به من، ترغیب به نماز، زكات و رعایت غلامان و بردگان بود. عهدنامه ام را با همین سفارش به پایان می برم و جز از خدای والا و بزرگ، قدرت و نیرویی نیست.

من از رحمت گسترده و بخشش های بزرگ خدا و قدرتش بر ادای هر خواسته، مسئلت دارم كه مرا و تو را به آنچه رضای اوست، موفّق بدارد، همچون داشتن عذری روشن به پیشگاه او و نزد بندگانش، نیك نامی درمیان بندگان، آثار خوب در كشور، تمامیّت نعمت و افزونی كرامت، واین كه فرجام من و تو را به سعادت و شهادت ختم كند، كه ما شیفته آنیم. و سلام فراوان بر پیامبر خدا و بر دودمان پاك و پاكیزه او![10].









    1. پیمان نامه امام به مالك اشتر، در نهج البلاغة و تحف العقول و دعائم الإسلام، با عنوانی دیگر آمده است. و چون متن تحف العقول كامل تر و منظّم تر بود، آن را بر دو مصدر دیگر ترجیح دادیم و افزونی آن را با گیومه مشخّص كرده ایم كه این، علاوه بر آیات قرآن كریم است كه در داخل گیومه قرار گرفته اند.
    2. اشاره دارد به آیه 53 سوره یوسف.
    3. نساء، آیه 59.
    4. نساء، آیه 83.
    5. اسراء، آیه 79.
    6. بقره، آیه 158.
    7. در نهج البلاغة این افزونی آمده است: عهد و پیمانی مبند كه سستی و آفت و بهانه به آن راه یابد و پس از تأكید و استوار سازی، حرف های دو پهلو به كار مبر.
    8. اسراء، آیه 33.
    9. صفّ، آیه 3.
    10. تحف العقول: 126، نهج البلاغة: نامه 53، دعائم الإسلام: 350/1، بحار الأنوار: 1/240/77.